هشام فخری، فرمانده سپاه چهارم عراق وقتی فهمید قرارگاه نصر سایتهای موشکی را تصرف کرده است، دست گذاشت روی پیشانیاش و با ناراحتی گفت: این جوان سرانجام کار دست ما میدهد.
به گزارش خبرگزاری فارس، پیش از شروع عملیات فتح المبین، حسن باقری با تجزیه و تحلیل اطلاعات واصله، تمام واحدهای اطلاعاتی را در راستای اهداف این عملیات توجیه و وظایف هر یک را مشخص کرد و با توجه به وسعت منطقه عملیات، چهار قرارگاه برای کنترل و هدایت عملیات مشخص شد.
جناح شمالی منطقه، حساسترین محور عملیات بود؛ به دلیل این اهمیت و حساسیت، باقری به عنوان فرمانده قرارگاه نصر (قرارگاه مشترک ارتش و سپاه) در این جناح انتخاب شد. ضمن اینکه در قرارگاه مرکزی کربلا نیز در کنار فرماندهی کل عملیات (محسن رضایی) به عنوان مشاور عملیات و مسئول اطلاعات، فعالیت بسیار مؤثری داشت.
در مرحله اول عملیات فتحالمبین، قرارگاه نصر با موفقیت کامل به اهداف خود رسید و در مرحله دوم عملیات، با اصرار و تاکید باقری تصرف ارتفاعات رادار (ابوصلبیخات) از محور قرارگاه نصر انجام پذیرفت که پس از موفقیت و استقرار نیروهای خودی، دلیل اصرار حسن باقری کشف شد.
یک افسر ارتش عراق که به اسارت ایرانیها درآمد، در اعترافاتش میگوید: پس از عملیات فتحالمبین، هشام فخری، فرمانده سپاه چهارم عراق وقتی فهمید قرارگاه نصر سایتهای موشکی را تصرف کرده است، دست گذاشت روی پیشانیاش و با ناراحتی گفت: این جوان بالاخره کار دست ما میدهد.
متن زیر مکالمه بیسیم شهید حسن باقری و سید رحیم صفوی در عملیات فتحالمبین است که در آن شهید باقری اصرار به رفتن به خط مقدم دارد ولی با ممانعت رحیم صفوی مواجه میشود.
باقری: خیلی خوب حالا خودم می خوام پاشم برم ببینم چی میشه.
صفوی: نه. لازم نیست که خودت بری اون جلوها
باقری: نمیشه. حالا اینجا غیر از اینکه از پشت بیسیم حرف میزنم که کاری انجام نمیدیم که. ما همین جوری هم اعصابمون بیشتر داره خرد میشه هم هیچ کاری هم انجام نمیدیم.
صفوی: توجه کن. چون عزیز که اونجاست.
باقری: عزیز بیاد اینجا بشینه من برم اونجا.
صفوی: حسین هم اونجاست. رضا حبیباللهی هم اونجاست.
باقری: خیلی خوب میدونم. الان هم که ما اونجا بریم با همین دو تا دستگاهی که داریم با شما صحبت میکنیم، صحبت میکنیم دیگه. اینی که میخوایم اینجا بشینیم صحبت کنیم میریم اونجا. اینجا برادرمون سعدی هستش.
صفوی: فکر نمی کنم با بودن اونا دیگه طوری باشه که خودت هم بری.
باقری: حالا بریم ببینیم چی کار میشه کرد.
صفوی: مگه عزیز اونجا نیست؟
باقری: چرا عزیز رفته منم میخوام برم.
صفوی: خوب آخه اینکه درست نیست.
باقری: آخه چیکاربکنیم پس؟ بدبختی نیست آخه این ور؟
صفوی: ماشاالله! ماشاالله! آقای حسن آقا! تماس بگیر ببین خرازی را پیداش میکنی. بزار اینکار را خرازی انجام بده و زاهدی و احمد را با خرازی هماهنگشون بکنیم.
منبع : تابناک